گروه نیکو با هدف افزایش آگاهی در زمینه مهاجرت کاری و تحصیلی اقدام به انتشار مطالب مرتبط خواهد کرد. در این مطلب چند تجربه مهاجرت به آلمان را به قلم خود افرادی که مسیر را رفته اند برایتان آوردیم.
مهاجرت به آلمان شاید خیلی جذاب و موفقیتی بزرگ باشه، ولی در واقعیت اینطور نیست، انتخاب بین بد و بدتر است، رابطه بد هموطن¬های ایرانی با همدیگه، شرایط کاملا متفاوت در اداره ها و بانک برای مهاجرین، سختی ادغام با جامعه و … نکاتی هستن که اگه از اونها اطلاع نداشته باشید در ابتدای ورود دچار شوک خواهید شد، شاید اگر به چشم هم ببینید باورتون نشه در ایستکاه مرکزی قطار شهرهای بزرگ و اطراف آن چه شرایط بدی داره و مطمنا در مواقع غیرضروری هیچ وقت برای قدم زدن به اون اطراف نمیرید. در نهایت پیشنهاد میکنم حتما قبل از وارد شدن به آلمان کاملا تحقیق کنید.
اما درباره کار: همه میدونن زبان آلمانی خیلی مهمه ولی از اون مهمتر اینه که خیلی از دوستان اصلا حواسشون نیست کاریابی در حقیقت فروش دانش و تجربه است، باید برای پرزنت خودتون نقشه بکشید، به فرمت رزومه و حرف هایی که در مصاحبه باید بزنید یا نزنید خیلی دقت کنید، حقوق استاندارد موقعیت کاری خودتون رو پیدا کنید و بیشتر یا کمتر نگید و … ضمنا روی کمک هیچکس حساب نکنید مخصوصا هموطنان خودمون یا حتی دوستان نزدیک.
نکته مهم: قبل از ورود به آلمان آدرس داخل رزومه خودتون و به آدرس یه هتل در آلمان تغییر بدید و اپلای کنید، پس از تماس تلفنی و معرفی خودتون و در صورت دعوت شدن به مصاحبه حضوری متوجه میشید که وضعیت شما از نظر کارفرماهایی آلمانی در چه سطحیه، آزمایش و خطا کنید مثلا اگر با زبان آلمانی سطح A2 جواب مثبتی نمیگیرید اون و به B2 تغییر بدید تا فیدبک¬ها رو خودتون مقایسه کنید و ارزیابی کنید. و در آخر برای اینکه جلوه بدی پیدا نکنه و برای سایر هموطنامون مشکلی پیش نیاد اگر نمیتونید خودتون و به مصاحبه برسونید خیلی محترمانه جوابشون و بدید و قرار یا ادامه مصاحبه رو کنسل کنید.
خلاصه: درباره زندگی در آلمان خیلی خیلی تحقیق کنید، برای پرزنت کردن خودتون خیلی وقت بزارید و آماده بشید، قبل از ورود به آلمان شرایط بازار کار موقعیت شغلی و خودتون و ارزیابی کنید.
و نوشته شخص دیگری در زمینه تجربه مهاجرت به آلمان …
۱۷ساله که ساکن المان هستم و با ویزای پیوست به همسر اومدم. مشکلات یادگیری زبان در ایران را نداشتم و شرایط نسبتا اسونی را برای اومدن طی کردم.
در مدت یکسال زبان را یاد گرفتم و کالج را شروع کردم. از همینجا دلتنگی ها شروع شد به عنوان یک خارجی باهات رفتار بشه و نمره ای که حقته بهت داده نشه. حتی دو سه معلم به طرز فجیعی سعی به اخراج من از کالج داشتن که به نظرشون نباید به دانشگاه راه پیدا کنم. با گریه و سعی و تلاشم روشون را کم کردم خیلی سخت بود اما شد. دانشگاه بهشت یادگیریه. هرچند مشکل زبان همیشه هست ولی در رشته تخصص خودت راه میفتی. برای همین برای ادامه تحصیل بهترین امکانات تحصیلی را میشه ازش لذت ببری
اما مورد حسادت قرار گرفتن دیگران در محل کار که یک فرد خارجی به پیشرفت دست پیدا میکنه همیشه هست.
اما ادمهای مهربون و با گذشت و اماده کمک به دیگرون هم زیاد میبینی.
کلا المانیها ادمهای سرد و خشک و بسیار قانونی هستن. اینجا باید رفتارت ماشینی وبا نظم و دقیق باشه. شوخیهایی مثل ما ایرانیها اصلا ندارن و هرجا هستن جدی و خشکه رفتارشون. از مزه پرونی سر کار و درس که ما تو ایران کلی وقتمون را باهاش شیرین میکنیم خبری نیست.
اگه از ساعت ۸شب تو هفته یا یه روز تعطیل مثل یکشنبه اهنگت زیاد باشه چمن بزنی یا پارتی بگیری پلیس میاد در خونه.
اگه یه روز تعطیل یه امپول داشته باشی بزنی و دکترت مطب نباشه هیچکس برات (منظورم پرستار یا دکتر دیگه غیر از دکتری که امپول را نوشته) امپولت را نمیزنن و قبول مسئولیت نمیکنن! مشکل دیگه اینه که اینجا چه همزبون چه غیر همزبون به عنوان دوست شاید یک از هزارشون روراست و قابل اعتماد باشن برات. متاسفانه تجربه من زیاد رضایتبخش نبوده از دوست.
اینجا تو مهمونیها و تولدهاشون رقص نیست فقط صحبت میکنن.
هرچیزی جا و مکان خودش را داره! رقص دیسکو و برای المانیها که به جشنهای خانوادگی ما دعوت میشن دیدن رقص و اهنگ خیلی جالبه براشون.
دیگه اینکه میگم مثل رباط میشی تو المان اینه که هشت ساعت کارت به غیر از وقته استراحت برای ناهار و صبحانه و مسیر رفت و برگشت به کارته یعنی کل روز کار بعد به کار خاصی بعدش نمیرسی.
دادن مالیات و جریمه مالیاتی بسیار کمرشکن اینجا هم یادتون نره.
اگه کمک برای ساخت خونه میشه هزینه های جانبی مالیات و دادن قصد به موقع هم باعث شده حتی خود المانیها که کار خوبی هم دارن از ساختن خونه صرف نظر کنن.
و اما چیزی که ما را اینجا موندگار میکنه:
وجود قانونه که همیشه اجرا میشه
امنیته که جون ادم براشون مهمه
ازادی بیان و احترام به حقوق زن و خانواده و ….
اینجا دلتنگ میشیم درد دیدن مشکلات ایران وطنمون را چند برابر حس میکنیم. هر روز طعنه و کنایه هایی را که خارجی هستیم میبینیم میشنویم اما تحمل میکنیم.
اما وقتی تو کشورمون با ترس و لرز راه میریم و زندگی میکنیم باید چه کرد.
کجا بهتر از خونه ادمه که هیچ منتی بالاسر ادم نباشه. اما چه خونه ای که ظالم برات امنیت توش نزاره.
به نظر من اونایی که مهاجرت کردن باید سختیها را تحمل کنن و بخاطر هدفشون بایستند. بالاخره هیچ کجا مدینه فاضله نیست. پس باید مثبتها را دید و با امید به اینده نگاه کرد.
امیدوارم هر کس تصمیم میگیره موفق باشهو خدا کمک کنه. این بود تجربه مهاجرت به آلمان من.
امیدواریم این مطلب مورد پسندتان واقع شده باشد.
اگر قصد ادامه تحصیل در ایتالیا را دارید این مطلب را مطالعه کنید.
اگر قصد ادامه تحصیل در ترکیه را دارید این مطلب را مطالعه کنید.
اگر قصد ادامه تحصیل در گرجستان را دارید این مطلب را مطالعه کنید.